پیچیده اما ساده مثل بارون

ساخت وبلاگ
به نام خدااینترنت کماکان محدودیت دارد ونوشته هایم را روی کاغذ می نویسم تا به وای فای وصل شوم بشود استفاده وبارگزاری کنم-گرمای بیرون بیداد میکند وآنهم در اردیبهشت ماه ودر خانه هم کولر گازی پرقدرتی هست که در مجاورت آن قرار می گیرم خوابم می  بَرد عجیب-عصر با غلامحسین به هفت بنگله رفتم که بلد بودم ونمیدانستم این هفت بنگله است که مجاور فلکه ۳ دخترهای قدیم بود؛و البته نمیدانستم که بیمارستان رازی قبلاً بیمارستان راه آهن بوده؛ فیلم آن حوالی را گرفتم وبرای رویا وشهرام فرستادم که برای خانم دانشور بفرستند که اینجا زندگی میکرده اند-یکی از دوستان تماس وبرای پسرش مشورت کرد-در افشان بازهم هماهنگ کردم ومیسر نشد دیدارش-دکتر حسین تماس واحوال پرسی کردم وقرارشد زیارتش کنم-همسرم برای خرید پول میخواست به کارت امین که دستش بود واریز کردم وامین تصور کرده بود برای خرید طایر موتور فرستاده ام ورفته طایر خریده بود ولی مجدداً برای مادرش فرستادم تا مشکل مالی دونفر حل شود-حسن اطلاع داد که لایحه واخواهی را فرستاده وامیدوارم که مورد قبول واقع شود-عمران احوال پرسی کرد وتشکر کردم-خسرو هم احوال پرسی کرد وتشکر کردم ونگران من بود؛من واقعاً نمیدانم مسافرت من این همه نگرانی دارد؟-سالروز درگذشت مرحوم دانشور است که یادش را گرامی میدارم وبه روان بزرگش درود میفرستم ومتاثرشدم که اورا در زمانِ حیاتش ندیدم-یکی از عزیزان وامی گرفته بود که به موقع بود وتشکر کردم از لطفش وبخشی از اقساط دیگر راهم دادم- زیبایی مشورت کرد برای پرونده خودش وباز هم اطلاعی نداده بود وچه بگویم؟ وامیدوارم که حل شود-برای محدودیت اینترنت هم شاکر وندا همسایه جداگانه در مورد محدودیت اینترنت گفتند وپیگیر اینکه کی وصل میشود؟-پرونده اعاده دادرسی اشفعی پیچیده اما ساده مثل بارون...
ما را در سایت پیچیده اما ساده مثل بارون دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mousavi289o بازدید : 146 تاريخ : پنجشنبه 22 ارديبهشت 1401 ساعت: 13:09

به نام خدامحدودیت گرما ومحدودیت اینترنت وتقارن آن با هم جالب است در شهرمان-مادرم را اداره ثبت بردم وسندش را که در وثیقه گذاشته بود آزاد کردند ومرد خوبی هم بود سریع کار انجام شد وبعد به اداره ثبت دیگری بردم وپیگیر سند تک برگ شدم که گفتند امروز انجام وصادر شده وان شاالله پست میشود؛ بهرحال فعلاً این کارهای کوچک اما خیلی مهم انجام شد؛تاکنون منطقه پردیس را هم ندیده بودم که رفتم دیدم وشهر بسیار رشد توسعه ای داشته ودر زمان ما آخرین جایی که دیده بودم شهرک دانشگاه بود در آن نواحی؛در مسیر به منزل عمو غلام هم سر زدم واز دَمِ در دقایقی مادرم با آنها احوال پرسی کرد که سالهایی بود همدیگر را ندیده بودند وبعد هم خانه عمو رحمان به همین منوال ودر ادامه خاله ام که خوشحال شدند وباعث شد همدیگر را هم ببینند-عصر خودم سری به منزل منصور پسر عمویم زدم واحوال پرسی کردیم خیلی خوشحال شدم میلاد البته نبود که قبلا اورا دیده بودم اما مازیار را هم دیدم؛حیف که خانواده بزرگ ما تقریباً ارتباط مستقیم با هم نداشتند وهمیشه تلاش کرده ام آنها را به هم متصل کنم-شب شام میهمان خواهرم وهمسرش بودم که به یک رستوران رفتیم والبته با اینکه من چندان اهل غذا نیستم اما سبک وسیاق رستوران داری ومیهمان پذیری در اینجا بنظرم اصلا نهادینه نشده وکمتر رستورانی هست که اینها را رعایت کند وحیف-دکتر حسین اطلاع داد که فردا برای نهار زیارتشان کنم-متن نامه ای برای درخواست آزما نوشتم که ببرد بازرسی استانداری تا شاید راهی برای کمک به او وحل مشکلش فراهم شود-هدی همسایه قدیمی مان تماس وبرای مشکل خودش که با ارائه مدرک حقوقش کم شده گفت وبنظرم راهی پیدا نمیشود اما بهرحال چون در استان امکان پذیر نبوده توصیه کردم به مدیر عامل شرکت در تهران نامه ای بنوی پیچیده اما ساده مثل بارون...
ما را در سایت پیچیده اما ساده مثل بارون دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mousavi289o بازدید : 145 تاريخ : پنجشنبه 22 ارديبهشت 1401 ساعت: 13:09

به نام خدااعطای سوبسید مستقیم به مردم متعادل ورها شده وگرانی وتورم هم با خودش آورده وهمین هم استرس ونگرانی به خانواده ها وارد کرده ونگرانی از آینده؛ امیدوارم زنجیره ی افزایش قیمت اینگونه افسار گسیخته نشود واز مدیریت خارج نشود وان شاالله که اینگونه باشد-تولد مولایی را تبریک گفتم وبه دوستان مشترک هم اطلاع دادم-نهار میهمان دکتر حسین بودم ودر حین غذا خوردن با اینکه در زیر کولر وفضای خوبی هم بود کمی حالت گرما زدگی وافت قند مواجه شدم که فوری مرا به مطب خودش برد وبا آمپول وسرم حالم بهتر شد البته صبح اشتباهاً بجای یک قرص دوتا قرص هم خورده بودم وهمین هم مزید بر علت شد؛ البته سعی کردم نوشابه بخورم که قندم افزایش پیدا کند؛از توجهش متشکرم-علیشاهی در خصوص کارهایش مشورت کرد؛ راهنمایی کردم-همسرم احوال پرسی کرد ونگران وضعیت من بود واز توجه دکتر حسین هم تلفنی تشکر کرده بود-محمد جعفر اطلاع داد که کارهای مرخصی دوستش را انجام داده ولی مدارک کافی نبوده نسبت به یک قرار که احتمالاً به فردا موکول میشود؛خدا قوت عرض کردم واز حمیت ودلسوزی اش نسبت به دوستش قدردانی کردم-احسان نجفی احوال پرسی کرد وسوالی در خصوص پلاک یا منزل یکی از دوستانش داشت-سعید احمدزاده تماس واحوال پرسی کرد واز پیگیری هایش گفت-ماشین را برای سرویس به امیر محمود دادم که دوست امین ومتبحری دارد وقرارشد که انجام دهد واز او بسیار متشکرم-حسن شوهر خواهرم در خصوص کارهایی اداری شخصی مشورت کرد که در توان من نبود وبنظرم هم آمد موضوع باند بازی است وگروه ودسته جات که کاش در این گونه امور دخالت نکند-رونوشت ارجاع شورای عالی انقلاب فرهنگی نسبت به سوال یکی از عزیزان برای یک موسسه مدعی انتقال دانشجو به خارج رسیده بود که امیدوارم پاسخ مقنع بدهند-از فروشگ پیچیده اما ساده مثل بارون...
ما را در سایت پیچیده اما ساده مثل بارون دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mousavi289o بازدید : 122 تاريخ : پنجشنبه 22 ارديبهشت 1401 ساعت: 13:09